محل تبلیغات شما
مست و هشیار (پروین اعتصامی) محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: می باید تو را تا خانه‌ی قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار

//درد بی دردی علاجش آتش است//

به راستی ، که مولانا کیست؟؟

شاهکارهای زیبای پارسی: مست و هشیار از پروین، مست و محتسب از مولوی

مست ,ره ,والی ,مسجد ,قاضی ,خانه‌ی ,نیست گفت ,مست و ,و هشیار ,گفت تا ,خمار نیست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها